معنی به جز و غیر
حل جدول
فرهنگ عمید
غیراز، مگر، الا،
[قدیمی] علاوهبر،
* بهجز: (حرف اضافه) جز، غیر، مگر،
صدایی که از برخورد آب به آتش یا هرچیز داغ شنیده میشود،
صدای تف دادن چیزی در روغن، جزجز،
* جز جگر زدن: [عامیانه، مجاز] به درد بیدرمان مبتلا شدن،
* جز زدن: (مصدر لازم) [مجاز]
سوختن و جزجز کردن چیزی در روی آتش،
از سوز دل ناله و زاریکردن،
فرهنگ فارسی هوشیار
غیر، سوا، دون، باستثنای، مگر
فرهنگ معین
(جُ) (حراستث.) غیر، مگر، لا، الا، به استثنای.
صدایی که از تماس آب با آتش یا فلز گداخته برخیزد، صدای تف دادن چیزی در روغن. [خوانش: (جِ) (اِ.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
بجز، بغیر، بهاستثنای، سوای، غیر، غیراز، مگر، مگراینکه، مگر
گویش مازندرانی
نوعی تیغ و خار جنگلی
نوعی گیاه همیشه سبز و خاردار که در سنگلاخ ها روید، فندق...
صدای سوختن و سرخ شدن هیزم، مو، پریا هر چیز دیگر سوختن، خشم...
لغت نامه دهخدا
عز و جز. [ع ِزْ زُ ج ِزز/ ج ِ] (اِ مرکب، از اتباع) رجوع به عز و چز شود.
- عزوجز کردن، رجوع به ترکیب «عزوچز کردن » ذیل «عز و چز» شود.
فارسی به عربی
بیع بالمفرد، لکن، ما عدا
معادل ابجد
1233